اقناع بلاغی در گفتمان قرآنی
( اقناع بلاغی در گفتمان قرآنی)
دکتر هادیلو عضو هیأت علمی دانشکده علوم قرآنی مراغه افزود: قرآن کریم می فرماید:" قُل إنما أعِظُکم بِواحدةٍ أَن تَقُومُوا لِلهِ مَثنَی وَ فُرَادَی ثُمَّ تَتَفَکَّرُوا(سبأ/۴۶) بنابراین قانع شدن، میوه و حاصل دلیل و برهان و زاییده نظر و تفکر است. قرآن کریم برای راضی نمودن مخاطب از اسلوب های فراوانی بهره برده است از جمله جدل و محاوره، حجاج، استدلال منطقی و اسالیب بلاغی.
هادیلو در ادامه به بیان رابطه بلاغت و اقناع پرداخت و افزود: بلاغت شامل شکل و مضمون مبنی و معنی، کلمه و اندیشه ، ذوق و عقل، سهم بارز و فعالی در امر اقناع دارد و این مدعا را احمد حسن زیات چنین تاکید می کند: «البلاغة بمعناها الشامل و الکامل ملکة یؤثر بها صاحبها فی عقول الناس و قلوبهم عن طریق الکتابة و الکلام، فالتأثیر فی العقول عمل الموهبة المعلِّمة و المفسِّرة و التأثیر فی القلوب عمل الموهبة الجاذبة المؤثرة ومن هاتین الموهبتین تنشأ موهبة الإقناع علی أکمل صورة»(احمد حسن زیات، ۱۹۷۶، دفاع عن البلاغة، ص۳۴)
وی در خصوص مفهوم اقناع، بیان کرد: اقناع از ماده قنع در لغت به معنی رضایت دادن به چیزی است. در امثال عرب آمده است: خیر الغنی القنوع(ابن منظور،لسان العرب ص۳۲۱)
اقناع در اصطلاح واداشتن شخص در جهت اعتقاد به چیزی است.قرطاجنی در کتاب منهاج البلغاء می گوید:«الاقناع هو حمل النفوس علی فعل شیءٍ أو اعتقاده أو التخلی عن فعله و اعتقاده»(حازم القرطاجنی،۱۹۶۶،ص۲۰)
عضو هیأت علمی دانشکده علوم قرآنی مراغه در ادامه در خصوص اسالیب بلاغی اقناع گفت: همانگونه که گذشت بلاغت در تمامی علوم آن شامل علم معانی بیان و بدیع نقش موثری در بحث اقناع دارد و می توان ادعا کرد که اغلب اسلوب های بلاغی سهمی در اقناع دارند لکن در بحث پیش رو به اسالیبی که صراحت و رابطه بیشتری در خصوص عملیات اقناع دارند پرداخته می شود و عبارتند از: تاکید- تکرار- استفهام –تشبیه- استعاره- مذهب کلامی- مقابله .
وی در تعریف اسلوب تاکید، اظهار کرد: اسلوب تاکید اشکال متعددی در زبان عربی دارد. گاهی با تکرار عین لفظ یا مرادف آن صورت میگیرد که در نزد نحویان تاکید لفظی نامیده می شود و گاهی با به کارگیری الفاظ معین مانند نفس و عین و ذات و کل و جمیع بعد از کلمه مورد نظر صورت می گیرد که تاکید معنوی نامیده می شود. همچنین گاهی کلام به واسطه حروف تاکید و قسم مؤکد می شود. غرض از تاکید اقناع مخاطب در باره اندیشه خاص و یا اثبات و تقریر معنی در ذهن وی است و در قرآن کریم فراوان به کار رفته است.
هادیلو افزود: برای مثال در آیه : (إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُون(یوسف /۲)، واژه إنَّا از موارد تاکید است و کلام بدین جهت با تاکید وارد شده است که حجت را بر مشرکین تمام کند و بدانچه بر پیامبر(ص) نازل شده است اذعان نموده و قانع باشند. و یا در آیه (فَلَمَّا رَجَعُوا إِلى أَبِیهِمْ قالُوا یا أَبانا مُنِعَ مِنَّا الْکَیْلفَأَرْسِلْ مَعَنا أَخانا نَکْتَلوَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُون(یوسف/۶۳)، کلام خود را با إنَّ و لام موکد کرده اند. تاکید با قسم یکی از مهمترین اسالیب تاکید است که گوینده آن را در مواقعی که مخاطب کلامش را کذب می پندارد به کار می برد. و این به غرض اقناع مخاطب در راستای تصدیق کلام به کار گرفته می شود.
وی در مورد «تکرار ذکر» بیان کرد: تکرار ذکر دوبار یا چند باره ی چیزی است که یکی از اهداف آن تاکید کردن و استوار ساختن معنا در جان شنونده است مانند تکرار آیه شریفه «فَإنَّ معَ العُسرِ یُسرا إنَّ معَ العُسر یُسراَ»
بهمن هادیلو با اشاره به اسلوب استفهام ، گفت: اسلوب استفهام در میان اسلوب های انشائی بلاغی از اهمیت بسزایی در بحث اقناع دارد. قرآن کریم برای اقناع مخاطبان خود از قالب پرسش برای وادار کردن آنها به تفکر و تامل استفاده کرده است . مثلا در آیه «أ أربابٌ مُتَفرِّقئنَ خَیرٌ أم اللهُ الواحدُ القَهَّارُ»(یوسف/۳۹)، سوال به اعماق فطرت هجوم آورده و آن را شدیدا می تکاند چراکه برای فطرت تنها یک خدا شناخته شده است بنابراین چرا تعدد ارباب؟ و در این استفهام عقل مورد خطاب قرار گرفته است چرا که تعدد خدایان باشد دچار اختلاف شده و تنازع میان آنها رخ خواهد داد و نظام هستی به هم می خورد. بنابر این هدف از به کار گیری استفهام در این ایه تقریر و اثبات وحدانیت خداوند و به غرض اقناع مخاطب می باشد.
وی افزود : در آیه أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ یُرِدْنِی الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لا تُغْنِ عَنِّی شَفَاعَتُهُمْ شَیْئاً وَلا یُنقِذُونِ، بار دیگر عقل را مورد خطاب قرار می دهد و می گوید آیا عقلانی است که غیر خدا را به عنوان اله خود برگزینم که از خدای یکتا پایین هستند و خدای بالامرتبه را رها سازم. در حالی که اگر خدای رحمان مصیبت و گرفتاری برای من به وجود آورد هیچ یک از آنها توانایی دفع آن را ندارند. لذا استفهام در این آیه برای اقناع وارد شده است.
عضو هیأت علمی دانشکده علوم قرآنی مراغه در خصوص تشبیه در قرآن کریم، اظهار کرد: توصیفات قرآنی، قالبی ساده و درک شدنی و معارفی ژرف را پیش روی مخاطبان نهاده و آنان را به اندیشه و تأمل واداشته است. از این رو به دلیل آنکه اُنس آدمی بیشتر با محسوسات است و حقایق پیچیدة عقلی از دسترس افکار عموم بدوراست، با به کارگیری وصف های حسی، آنها را ملموس و به ذهن نزدیک میکند. به گفته سیدقطب، قرآن به گونه ای محسوس و مخیل معانی و مفاهیم ذهنی را تعبیر و حالات روانی را تفسیر میکند و حوادث محسوس و صحنه های
مشهود را عمق میبخشد و همین ازموجبات درک و اقناع مخاطب است.
وی در ادامه به تعریف مذهب کلامی پرداخت و افزود: خطیب قزوینی در تعریف آن می گوید :" هو ایراد حجة للمطلوب علی طریقة أهل الکلام ، نحو :" لو کان فیهما آلهة إلا الله لفسدتا" خداوند می فرماید:" لو کان فیهما آلهة الّا الله لفسدتا " و این دلیل قاطعی بر وحدانیت باری تعالی است و تکمیل این دلیل این است که بگویی: "لکنهما لم تفسدا" بنابراین الهه ای غیر از الله در آسمان و زمین وجود ندارد .
دکتر هادیلو با قرائت آیه شریفه "وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَى نُوراً وَهُدًى لِلنَّاسِ"(الأنعام/۹۱)، اظهار کرد: آیه شریفه اشاره به ادعای دروغین یهود دارد مبنی بر این که قران کریم از سوی خداوند نازل نشده است .خداوند در این آیه به پیامبر عظیم الشان تعلیم می دهد تا سؤالی را مطرح نماید که متضمن دلیل منطقی است تا ادعای دروغین آنها را باطل کند. و آن سوال در عبارت " قُلْ مَنْ أَنزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَى" مطرح شده است. واین بدین سبب است که یهودیان ایمان به این دارند که تورات از سوی خداوند نازل شده است . و این سوال ناقض کلام آنها است که می گویند" مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَیْءٍ". و این همان صنعت بدیعی مذهب کلامی است که یهودیان را در مقابل ادعای دروغینشان به سکوت واداشت.
وی با اشاره به آیه "فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَباً قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ "(انعام /۷۶)، گفت:
در این آیه شریفه نیز صنعت مذهب کلامی با آوردن دومقدمه و یک نتیجه گیری منطقی صورت گرفته است. دو مقدمه عبارتند از :" القمر آفل" و" ربّی لیس آفل" نتیجه عبارت است از" القمر لیس بربّی".
عضو هیأت علمی دانشکده علوم قرآنی مراغه در ادامه در خصوص مقابله، بیان کرد: خطیب قزوینی در کتاب الایضاخ فی علوم البلاغة در تعریف مقابله این گونه می گوید:" مقابله این است که دو معنای موافق و یا چند معنای موافق آورده شود سپس به ترتیب معانی مقابل آنها آورده شودو مراد از توافق خلاف تقابل است." ( الخطیب القزوینی ، الایضاح فی علوم البلاغة ، ص ۱۹۳). میان دو عبارت " اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ" و " وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمْ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنْ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ" صنعت تقابل ملاحظه می شود.
وی خاطرنشان کرد: خداوند باری تعالی در این آیه استراتژی ترغیب و ترهیب را به کار بسته است به طوریکه به کسانی که ایمان می آورند بشارت خروج از تاریکی ها به سوی نور را می دهد. لذا این اسلوب ترغیبی است برای هر انسان عاقل تا به خدا ایمان آورد. در مقابل ترهیبی وجود دارد برای کسانی که کفر می ورزند مبنی بر اینکه آنها را از نور به تاریکی ها می آورد و در این اسلوب ترهیب وعید و تخویف و تهدید وجود دارد به طوریکه ممکن است افکار کسانی که کفر می ورزیدند را تغییر داده و به سوی ایمان به خدا گرایش پیدا کنند.